جهان یکبار دیگر غافلگیر شد غافلگیری روز چهارشنبه 19 آبان اگر شدتی بیشتر از حادثۀ 11 سپتامبر، حملات آمریکا به افغانستان و عراق یا قتل بنلادن یا حتی انتخاب ریاست جمهوری پیشین خودمان نداشت، حتما کمتر از آنها هم غافلگیرکننده نبود. غافلگیری که حتی بسیاری از تحلیلگران را نیز به کما برد و بهجای شنیدن تحلیلهای قانعکننده از آنان، شاهد سرخوردگی ایشان از سیستم دموکراسی بودیم. از نگاه ایشان، شاید برخلاف ادعای فرانسیس فوکویاما که لیبرال دموکراسی غرب را پایان تاریخ اعلام کرده بود، این روزها ناظر ذبح شدن حداقل دموکراسی این نظام، در پای پوپولیسم رو به رشد جهانی هستیم.
برای مشاهده فایل پی دی اف کلیک کنید.
دلایل بسیاری را برای غافلگیری نامیدن این انتخاب میتوان برشمرد:
1. دونالد ترامپ برخلاف غالب نظرسنجیها، موفق به کسب پیروزی شد. نظرسنجیهایی که بسیار علمی و دقیق و توسط شرکتهای متخصص و متبحر انجام میشوند.
2. ترامپ بهعنوان یک چهره مشهور اقتصادی و رسانهای، سابقه قابلتوجهی در دنیای سیاست نداشت و به قول آمریکاییها یک "غیرواشنگتنی" بود.
3. حریف او بسیار قدر بود. هیلاری کلینتون برخلاف ترامپ سالیان بسیاری را در عرصه سیاست سپری کرده و در بالاترین سطوح، صاحبمنصب و مسئولیت بود. به عبارتی او یک واشنگتنی تمامعیار بود.
4. ترامپ در کارزار انتخاباتی بسیاری از مسائل اخلاقی را زیر پا گذاشت و درواقع بر ارزشهای آمریکایی وفادار نبود. به زنان و اقلیتهای قومی مذهبی اهانت کرد و به مهاجران تاخت و اعلام کرد به دنبال اعمال محدودیت در مهاجرت است. مهاجرتی که پایه و اساس شکلگیری این کشور پهناور بوده است.
5. ترامپ تجربه چندانی از حضور در مراسم رسمی سیاسی و نیز سخنرانیهای سیاسی و تبلیغاتی نداشت، بنابراین گافهای بسیاری در سخنان و حرکات خود به نمایش گذاشت که شاید فقط یکی از آنها میتوانست یک سیاستمدار بزرگ را برای همیشه از صحنه رقابت خارج کند. اما ترامپ بهراحتی مرتکب این گافها شد و خم به ابرو نیز نیاورد.
دلایل اینچنینی بسیاری میتوان برشمرد، که همگی آنها نیز در انتها به این سوال منجر میشوند که پس چگونه این نتیجه رقم خورد. اما یکجهت دیگری نیز وجود دارد که بر این غافلگیری دامن میزند: هنوز چند سال از جنبش بزرگی که بسیاری از مردم آمریکا را به خیابانها کشاند، نگذشته است. جنبشی که اتفاقا از همانجایی نشات گرفت که ترامپ در طبقه شصت و هشتم برج خویش کمپین انتخاباتی خود را اداره میکرد: خیابان وال استریت در منهتن فاصله چندانی با برج رئیسجمهوری جدید آمریکا ندارد. اما آن جنبش در اعتراض به شکاف طبقاتی آمریکا و نفوذ همهجانبه غولهای اقتصادی در تمامی ابعاد جامعه بود، و امروز شاهد هستیم که این مردم فردی را انتخاب کردند که متعلق به همان یک درصد است. بهعبارتدیگر همان مردمی که تا چندی پیش به نفوذ ثروتمندان در سیاستگذاریهای کلان کشور شدیدا معترض بودند، امروز کشور خود را به یکی از همان ثروتمندان سرشناس سپردند.
در خصوص چرایی وقوع این غافلگیری هم دلایل بسیاری ذکرشده است که شاید تنوع فکری و فرهنگی موجود در جامعه آمریکا که به تناقضات فراوانی در عرصههای مختلف انجامیده یکی از مهمترین دلایل آن باشد؛ و همین تناقضات سبب بیثباتی افکار عمومی آن کشور بوده و این جامعه را اینچنین غیرقابلپیشبینی ساخته است. از سوی دیگر فراموش نکنیم که ترامپ مردی رسانهای است و این انتخابات نشان داد که آشنایی به رموز رسانهای بودن و رسانهای شدن بر کهنهکار بودن در سیاست میچربد.
اما حساسیت فوقالعاده مردم ایران نسبت به این دوره از انتخابات آمریکا نکته قابل تامل دیگر این موضوع بود. شاید عمدهترین دلیل نگرانی مردم، مواضع خصمانه ترامپ علیه ایران و همچنین نگرانی از سرنوشت برجام باشد. برجامی که به خوندل حاصلشده و حال با آمدن ترامپ بیم آن میرود این دستاورد بزرگ پیش از آنکه ثمری داشته باشد، عقیم شود.
البته با در نظر گرفتن شعارهای انتخاباتی رئیسجمهور منتخب آمریکا و البته مصاحبهای که ترامپ چند روز پس از انتخاب شدنش انجام داد، این نگرانیها چندان همبیسبب نیستند. اما با توجه به موارد دیگر شاید به این نتیجه برسیم که نباید منتظر تغییر چندانی در سیاستهای آمریکا باشیم. زیرا، پیش از همه همانطور که مشهور است در آمریکا مهار کلی اوضاع در دست سیستمی است که با تغییر افراد تغییر کلی در سیاستهای کلان این کشور ایجاد نمیشود. ازاینجهت توافق بر سر موضوع هستهای ایران نیز، گذشته از آنکه توافقنامهای چندجانبه بوده، مسلما تصمیم این سیستم حاکم بر ایالاتمتحده بوده است و بعید به نظر میرسد که بهسادگی و بر اساس تمایل یک شخص ملغی شود.
اما نکتهای که پیش از همه میتواند باعث تسلای خاطر شود آن است که ترامپ یک تاجر است، سود و زیان را خوب میشناسد و اهلمعامله است. ازاینجهت میتوان امیدوار بود که او نیز مانند سلف خود و شاید کل سیستم حاکم بر نظام آمریکا: بهزودی دریابد که دامن زدن به تنش میان آمریکا و ایران بههیچوجه به سود آمریکا نیست. آمریکایی که بههرحال امروزه با مسائل پیچیده بسیاری دست در گریبان است. از مشکلات داخلی آمریکا گرفته تا پیچیدگی روابط این کشور با ناتو، روسیه، چین، کره شمالی و غیره.
در چنین فضایی حاکمان ینگه دنیا احتمالا به این نتیجه خواهند رسید تا از برتری ایران در منطقه بهره بگیرند نه آنکه برای تضعیف آن تلاش کنند. بههرحال، از بسیاری ابعاد میتوان ایران را رهبر مبارزه با تروریسم در خاورمیانه برشمرد و به نظر نمیرسد آمریکا در برهم زدن این نظم حاکم منافع چندانی داشته باشد. کشورهای عربی بیکفایتی خود را در تامین امنیت منطقه نشان دادهاند، ترکیه نیز در داغ مصیبت اوضاع دخلی و تصمیمگیریهای اشتباه خود به سوگ نشسته است و در مقابل روسیه امروز بزرگترین همپیمان ایران است. روشن است که برهم زدن این نظم سود چندانی برای آمریکا نخواهد داشت.
رویهمرفته به نظر میرسد باوجود تداوم جنگ تبلیغاتی و روانی علیه ایران و حتی تشدید آن، سیاستهای کلی آمریکا نسبت به کشورمان تغییری نخواهد کرد و شاید برجام نیز در معرض تهدید قرار نگیرد، چراکه بنا به نظر بسیاری از کارشناسان بازگشت به دوران پیش از برجام ناممکن است. بههرحال، فضای حاکم بر آمریکا و البته کل جهان آنقدر غیرقابلپیشبینی شده است که کار تحلیل مسائل را بسیار دشوار میسازد. اما بههرحال امیدواریم رهبران جدید آمریکا عقلانیت را در سیاستگذاریهای خود فراموش نکنند و با تخریب آنچه در چند سال های گذشته ساختهشده، خود را گرفتار معضلات بیشتر نکنند و تنفر جهانی نسبت به خود را افزایش ندهند.
نشریه پنجره ایرانیان-سال دهم-شماره 110-آذر95