در واقع مخاطب محوری مشخصه اصلی حوزه های تولید و تجارت است. بنابراین نباید تردیدی به خود راه داد که تامین نیازهای متنوع مشتریان در میان رقابت های تنگاتنگ موجود، جز با بهبود و اصلاح بخش های مختلف سازمان میسر نخواهد بود. از این جهت، برای سازمان های مختلف در سراسر جهان شناسایی موارد اتلاف منابع و نیز راهکارهایی برای از میان برداشتن کاستی های موجود و البته تبدیل ساختن آنها به نقاط قوت اهمیت فوق العاده ای یافته است. در این خصوص نظریه ها و روش های ارائه شده و توسعه یافتهاند که با پیاده سازی آنها می توان اهداف فوق را محقق ساخت. یکی از این نظریه های مطرح، رویکرد ناب سازی است که با ارائه یکسری از اصول، سازمان را در مسیر اصلاح ساختار خود قرار می دهد و ارزش آفرینی را توسعه می بخشد. شاید به طور خلاصه بتوان گفت ناب سازی به دنبال رسیدن به بیشترین ارزش ها با بهره گیری از کمترین منابع است. آنچه در ادامه خواهید خواند مقال های وزین از دکتر شهبازپور است که به واکاوی این مقوله از زوایای مختلف پرداخته است. با هم این مقاله را می خوانیم:
برای مشاهده فایل پی دی اف کلیک کنید.
نابسازی، رویکردی نظاممند برای شناسایی و حذف اتلاف از طریق بهبود مستمر و به وسیله جریان محصول در بیرون کشیدن ارزش آن توسط مشتری برای رسیدن به کمال است. شرکتهای خودروساز دنیا توانستهاند با تجهیز خود به این جهانبینی صنعتی، شاهد دستاوردهای شگرفی باشند و تعداد عیوب کیفی و ضایعات ناشی از فرآیند تولید خود را به نصف تقلیل، میزان موجودی ها را ۹۰ درصد کاهش، زمان بازاریابی محصولات جدید را ۵۰ درصد تنزل داده، فضا، نیرو و حجم سرمایه مورد نیاز خود را بسیار کوچک کرده و بهرهوری خود را تا دو برابر افزایش دهند و باز در پی بهبود بیشتر موجودی ها و عیب ها بوده و زمان تحویل را نصف کرده و بهرهوری را به دو برابر افزایش دهند و وارد فضایی از بهبود بیپایان شوند.
سه دیدگاه در مورد تولید ناب مطرح شده است: برخی به آن به عنوان مجموعهای از ابزارها نگاه میکنند، گروه دیگر آن را سیستمی میبینند که به موجب آن یک شرکت میتواند هزینهها را در کنار افزایش رضایت مشتری کاهش دهد. در دیدگاه گروه سوم، ناب به عنوان فلسفهای مطرح است که در آن بر حداقل کردن منابع مورد استفاده در بنگاه های اقتصادی تاکید دارد (اسمعیل لو، 1387).
مفهوم تولید ناب: تولید ناب در واقع یک فلسفه و نگرش است که درصدد حذف و از بین بردن هر فرآیند اضافی از مرحله تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتا فروش است که ارزش افزودهای ایجاد نمیکند. در نگرش تولید ناب، مونتاژگر (کارخانه اصلی) با یک دید سیستمی با مسائل برخورد میکند. به طوریکه در تلاش است تا یک رابطه برد ـ برد با کل اجزای سیستم برقرار کند. مونتاژگر ناب، با عرضهکنندگان یک رابطه نزدیک بر مبنای سود معقول ایجاد میکند. میان مدیریت و کارگران نوعی تعهد وجود دارد که مدیریت برای کارگران ارزش و احترام قائل است و مسئولیت ها را به آنان واگذار میکند و در مقابل، مدیریت انتظار دارد که کارگران پاسخگوی نیازهای مختلف کارخانه باشند.
مهمترین رکن یک سیستم ناب، ارتباط با مشتریان است که فروشندگان شرکت ناب با ایجاد یک سیستم اطلاعاتی دقیق درصدد ایجاد یک رابطه بین کارخانه و مشتریان هستند، بهنحویکه کارخانه بتواند نیازهای مختلف مشتریان را دقیقا شناسایی کرده و با خلق یک محصول متناسب با نیازهای مشتریان، بخش های مختلف بازار را پاسخ دهد. بدینترتیب در تولید ناب همه اجزای سیستم به شکلی مطلوب منتفع میشوند (هاشم زاده، 1386).
معرفی تولید ناب: واژه lean در فرهنگ لغات وبستر به صورت "کم چرب" ترجمه شده است. منشا تولید ناب به سیستم تولید تویوتا (TPS) برمی گردد که برکاهش یا حذف اتلافات متمرکز است. در سال 1950 تائیچی اوهنو مشاور فنی کارخانه تویوتا پس از بازدید از کارخانه فورد، سیستمی را طرح ریزی کرد که بعدها به تولید ناب معروف شد. به طور کلی از دیدگاه این سیستم هر یک از عوامل تولید، مواد، نیروی انسانی، قطعات، ماشین آلات و زمان که بیش از حداقل مقدار مورد نیاز استفاده و ارزش افزودهای برای محصول ایجاد نکند، اتلاف نامیده می شود و باید حذف شود (رزمی و صیفوری، 1386).
اصطلاح «تولید ناب» توسط ووماک و همکارانش (1990)، پس از مطالعه معروف آنان در سیستمهای تولید خودرو در دنیا تحت عنوان «برنامه بینالمللی وسایل نقیله موتوری» تحت حمایت امآیتی، بر سیستم تولید تویوتا نهاده شد. آنان خلاصه نتایج بررسی خود را در کتاب معروف «اتومبیلی که دنیا را تغییر داد: داستان تولید ناب» به جهانیان عرضه داشته و در آن دلایل موفقیت ژاپنیها و نحوه عملکرد آنها را در ابعاد مختلف اعلام کردند. در این مطالعه، موفقیت چشمگیر تویوتا مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و شکاف بزرگ موجود میان صنایع خودروسازی ژاپن و آمریکا به تصویر کشیده شده بود. با انتشار یافتههای این مطالعه، ایده تولید ناب در آمریکا نیز به سرعت طرفداران فراوانی پیدا کرد، زیرا شرکتهای آمریکایی دریافتند که ژاپنیها طراحی، توسعه، تولید و توزیع محصولات خود را در مقایسه با شرکتهای آمریکایی با استفاده از نیمی از منابع (انسانی، سرمایهگذاری، فضایکاری، ابزارها، مواد اولیه، زمان و هزینه به طور کلی) انجام میدادند (قرائی پور، 1388).
در این اصطلاح واژه ناب از آن رو به کار رفته که در مقایسه با تولید انبوه هر چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار می دهد. در تولید ناب موجودی مورد نیاز به کمتر از نصف می رسد، عیب ها بسیار کمتر می شود و محصولات با تنوع تولید می شود. تولید ناب از فلسفه بهبود مستمر استفاده می کند و با استفاده از فرهنگ کار گروهی سعی دارد اتلاف های موجود در فرآیند تولید را بیابد، تحلیل کند و آن را حذف کند. پیروی از سیستم ناب باعث کاهش زمان تولید، افزایش کارآیی کارکنان و کیفیت محصولات، انعطاف پذیری بیشتر نسبت به بازار، افزایش عمر ماشین آلات و تجهیزات و کاهش هزینه های سربار می شود.
سیستم تولید ناب را باید فراتر از یک سری برنامه ها یا تکنیک های ساده در نظر گرفت. تولید ناب یک فلسفه تولیدی است که زمان سفارش تا ارسال را با حذف اتلاف ها کوتاه می کند. این تعریف به معنی داشتن یک انبار بزرگ و تحویل به مشتری به محض درخواست نیست، بلکه معنی آن ساختن مورد سفارش شده در حداقل زمان است. اتلاف فعالیتی است که جاذب و مصرف کننده منابع و ذخایر باشد، اما هیچ ارزشی نیافریند. ارزش آن چیزی است که از نظر قشری در زمان معین و با قیمت معین نیاز او را برآورده می کند. به بیانی دیگر؛ تولید ناب در واقع یک فلسفه و نگرش است که درصدد حذف و از بین بردن هر فرآیند اضافی از مرحله تهیه مواد تا تولید و نهایتا فروش است که ارزش افزودهای ایجاد نمی کند (شعبانپور، 1391).
از قرون تولید دستی تا عصر تولید ناب: دو انقلاب در ابتدا و انتهای قرن بیستم رخ داد. انقلاب آغازین، همانا ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی بود و انقلاب پایانی ظهور تولید ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در آستانه عصری جدید به سر میبرد، عصری که در آن دگرگونی شیوههای تولید محصولات و ساختههای بشر چهره زندگی او را یکسره دگرگون خواهد کرد. پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون (مدیر جنرال موتورز) تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکت های اروپایی رواج داده بودند، به در آوردند و به عصر تولید انبوه کشاندند. با ترویج این شیوه تولید در تمام صنایع، ایالات متحده رهبر جدید شیوههای تولیدی گردید و صنعت خودروسازی، موتور و قلب تپنده اقتصاد این کشور شد. در همین راستا، پیتر دراکر در سال 1946 لقب صنعت صنعت ها را به صنعت خودروسازی اطلاق کرد. همچنین تولید ناب در سال های پایانی جنگ جهانی دوم توسط تایچیاوهنو در شرکت خودروسازی تویوتا در ژاپن مطرح گردید. مبحث تولید ناب در سال 1990 توسط جیمز ووماک و همکارانش معرفی گردید. او و همکارانش، تولید ناب را به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی فورد و مدل کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی میشناسند.
تولید دستی: یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطافپذیر استفاده میکند تا دقیقا آنچه را بسازد که مشتری میخواهد، یعنی یک واحد در یک زمان. برخی مشخصههای تولید دستی عبارتند از:
وجود نیروی کاری ماهر؛ وجود سازماندهی بسیار غیرمتمرکز؛ به کارگیری ابزارآلات ماشینی چندکاره؛ حجم بسیار پایین تولید؛
از ضعف های تولید دستی این است که قیمت محصول بالا بوده و در صورت افزایش حجم تولید، قیمت پایین نمیآید (امروزه در مورد ماهوارهها و سفینههای فضایی که برجستهترین تولیدات دستی هستند همین مشکل به چشم میخورد). از مشکلات دیگر تولیدکنندگان دستی این است که معمولا فاقد آن سرمایه مالی و انسانی کافی هستند که به دنبال نوآوری ها و پیشرفت های اساسی باشند، چراکه پیشرفت واقعی در دانش فنی مستلزم تحقیق و پژوهش سازمان یافته است. اما با این حال محصولات دستی و سفارشی همچنان بازار خود را حفظ کردهاند، چراکه برخی از مشتریان نیازها و سلیقههای خاصی دارند که فقط این شیوه تولیدی پاسخگوی نیازهای آنهاست (ووماک، 1990).
مشخصه های تولید دستی: تولید محصول طبق سفارش مشتری؛ انعطاف زیاد؛ کارگران بسیار ماهر؛ ابزار و ماشین آلات ساده اما چند کاره؛ حجم پایین تولید؛ قیمت بالای محصول (رستمی، حمیده، 1387).
تولید انبوه: تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان ماهر استفاده میکند، اما این محصولات توسط کارگران غیرماهر ساخته میشوند که ماشینآلات گران و تکمنظوره را هدایت میکنند. این محصولات همشکل ماشینی، در حجم بسیار بالا تولید میشوند. از آنجا که تولید محصول جدید محتاج تغییر کل سیستم است، بسی گران تر از محصول قبلی خواهد شد. از اینرو تولیدکننده انبوه تا جایی که ممکن باشد، از نوآوری در طرح خودداری می کند. در نتیجه محصول، به بهای از دست رفتن تنوع و به دلیل وجود روش های کاری که برای کارکنان کسالتبار است، ارزانتر در اختیار خریدار قرار می گیرد. برخی از مشخصههای تولید انبوه عبارتند از:
1. نیروی کار: تقسیم کار تا هرجا که امکان دارد، در کارخانههای با تولید انبوه، کارگر مونتاژکننده تنها به چند دقیقه تعلیم و آموزش نیاز دارد.
2. سازماندهی: با استفاده از یک ادغام عمودی کامل، تولیدکننده انبوه سعی میکند که از مواد اولیه تا سایر قطعات را خود تولید کند. ولی مشکل ادغام عمودی کامل، دیوانسالاری وسیع است.
3. ابزارها: از ابزارآلاتی که فقط در هر زمان یک وظیفه را انجام میدهد استفاده میشود که این کار صرفهجویی زیادی در زمان آمادهسازی ماشینآلات به وجود میآورد.
4. محصول: محصولات تنوع اندکی دارند، اما قیمت های آن به خاطر تنوع کم روند نزولی پیدا میکند.
مشخصه های تولید انبوه: مسئولیت پذیری کارگر؛ وجود نیروی غیر مستقیم فراوان؛ وجود محافظان (بافر) برای مقابله با اختلال؛ کارگر اضافی؛ موجودی اضافی؛ فضای اضافی؛ انعطاف کم؛ ماشین آلات و تجهیزات تک منظوره؛ مشارکت ناچیز کارگر در بهبود فرآیندها؛ قیمت پایین محصول (نسبت به تولید دستی)؛ تقسیم کار شدید در مهندسی؛ زمان آموزش کوتاه (رستمی، حمیده، 1387).
خاستگاه تولید ناب: زادگاه تولید ناب در شرکت تویوتا در جزیره ناگویا در ژاپن است. نخستین پیروزی خانواده تویوتا در صنعت ماشینآلات نساجی بود و در دهه 1930 به دلیل نیاز شدید دولت، شرکت مذکور وارد صنعت وسایل نقلیه موتوری گردید. در آن سال ها، ای جی تویوتا با مهندس شرکت، تایچی اوهنو به آمریکا سفر کرده و از شرکت اتومبیلسازی فورد بازدید به عمل آوردند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که اصول تولید انبوه قابلیت پیادهسازی در ژاپن را ندارد و این سیستم پر از اتلاف است. برهمین اساس، آنها شیوه جدیدی از تولید را که بعدها تولید ناب نام گرفت ایجاد کردند. یک تولیدگر ناب مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطافناپذیری دومی اجتناب و از ماشینآلاتی استفاده میکند که هم خودکار و هم انعطافپذیرند. برخی از مشخصههای تولید ناب عبارتند از:
استفاده از تحویل بموقع (JIT)؛ تاکید بر پیشگیری از تولید محصول معیوب؛ پاسخ به نیازهای مشتریان؛ کایزن؛ سیستم افقی ارتباطات؛ افزایش ادغام وظایف (ووماک، 1990).
هدف تولید ناب از بین بردن ضایعات سیستم است. ضایعات بر طبق تعریف راسل و تیلور (1999) "هر چیزی به جز حداقل ابزارآلات، مواد، فضا و زمان مورد نیاز که برای ایجاد ارزش افزوده در محصول نهایی لازم است، ضایعات نامیده می شود."
مفهوم تفکر ناب: عرصه کنونی کسب و کار، تصویری جدید از سازمان ارائه میکند که با این نگرش جدید، سازمان مجموعهای از فرآیندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتری است و مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری و آفرینش ارزش در خود سازمان است. مفهوم بنیادی تفکر ناب، در ریشهکن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است. تفکر ناب نگرشی است برای افزایش بهرهوری و ارزشآفرینی مستمر و حداقل کردن هزینهها و اتلاف ها (هاشم زاده، 1386).
پنج اصل تفکر ناب: تفکر ناب را میتوان در پنج اصل خلاصه کرد؛ با درک دقیق این اصول و سپس با تلاش برای گره زدن آنها به یکدیگر، میتوان ضمن به کارگیری کامل شیوهها و فنون ناب به راهکاری پایدار در نابسازی سازمان و فرآیندهای آن دست یافت. این پنج اصل عبارتند از:
تعیین دقیق ارزش (Value) هر محصول معین؛ شناسایی جریان ارزش (Value Stream) محصول؛ ایجاد حرکت بدون وقفه (Flow) در این ارزش؛ امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد (Pull)؛ تعقیب کمال (Perfection).
اصل اول، تعیین ارزش: نقطه شروع اساسی تفکر ناب، ارزش است. این تنها مصرف کننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند و ارزش، تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم است که در چهارچوب یک محصول معین بیان شود؛ محصولی که نیازهای مصرفکننده خود را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده سازد. توجه داشته باشیم که این تولیدکننده است که ارزش را میآفریند. در این اصل دو موضوع باید مورد توجه قرار گیرد: یکی محصولات معینی است که تولیدکننده منتظر است تا مصرفکنندگان معینی، در ازای قیمت معینی آنها را خریداری کنند تا سبب چرخش کسب و کار شرکت باشد و دیگری نحوه اصلاح عملیات تولید و کیفیت تحویل این محصولات است به گونهای که به طور پیوسته از هزینههای اصلی آنها کاسته شود. از این رو، تفکر ناب باید با تلاشی آگاهانه آغاز شود برای تعریف دقیق ارزش در چارچوب محصولاتی معین که واجد قابلیت های معینی هستند و در ازای بهایی معین ارائه میشوند که حاصل برقراری گفتگو با مشتریان معین است.
بنگاه های اقتصادی ناب پیوسته باید همراه با گروههای محصول خود، به بازنگری مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند که آیا بهترین تعریف را برای آن یافتهاند؟ چرا که این امر کلید دستیابی به خریداران بیشتر است و توانایی یافتن خریداران بیشتر و فروش سریعتر، و در نتیجه اهمیت بسیاری برای موفقیت در تفکر ناب دارد. تعیین درست ارزش، نخستین گام در راستای تفکر ناب است و راهی که به تهیه کالا یا خدمات اشتباه میانجامد همانا اتلاف است.
اصل دوم، شناسایی جریان ارزش: جریان ارزش مجموعهایی است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین، این موضوع شامل همه فرآیندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد. شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است. به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف در سازمان برملا می گردد. نقشه جریان ارزش همه اعمال لازم برای طراحی، سفارش و ساخت یک محصول معین را شناسایی می کند، تجزیه و تحلیل جریان ارزش، نشان میدهد که در طول جریان ارزش سه نوع فعالیت صورت میگیرد:
1- فعالیت هایی که معلوم میشود آشکارا ارزشآفرینند.
2- فعالیت هایی که معلوم میشود ارزشآفرین نیستند ولی به دلیل دانش فنی موجود و دارایی های تولیدی، اجتناب ناپذیرند (مودای نوع اول).
3- فعالیت های اضافی بسیاری که معلوم میشود هیچ ارزشی نمیآفرینند و بیدرنگ قابل حذف هستند (مودای نوع دوم).
توجه داشته باشیم پس از تفکیک فعالیت های سازمان به سه دسته فوق، موداهای نوع دوم بیدرنگ میتوانند حذف شوند و راه برای رفتن به سوی رفع فعالیت های باقیماندهای (مودای نوع اول) که ارزشآفرین نیستند هموار خواهد شد.
اصل سوم، ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش: هنگامی که ارزش به طور دقیق تعیین میشود و جریان ارزش یک محصول معین ترسیم شده و گام های پراتلاف حذف میشوند، آنگاه نوبت گام بعدی فرا می رسد که همانا به حرکت درآوردن گام های ارزشآفرین است. حرکت عبارت است از انجام وظایف به طور پیش رونده در طول جریان ارزش به گونهای که یک محصول بدون توقف، بدون ضایعات و بدون پسروی، از طراحی به بازار، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد.
به طور خلاصه شیوه به حرکت درآوردن ارزش از طریق سه گام ذیل محقق می گردد:
1. عطف توجه به یک هدف واقعی، یعنی تمرکز بر یک طرح معین یا یک سفارش معین یا خود محصول و تحتنظر گرفتن آن از آغاز تا پایان.
2. نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل، مسیرهای شغلی، کارکردها و سازمانها تا یک سازمان ناب پدید آید.
3. بازاندیشی وظایف کاری به این منظور که موداها حذف شوند.
این سه مرحله باید همزمان انجام شوند: این اصل تمامی ساختارها یا فعالیت هایی که موجب مودا در جریان تولید می شوند و زمان انتظار ساخت را افزایش می دهند، شناسایی و حذف می کند.
اصل چهارم، ایجاد سیستم کششی: امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولیدکننده بیرون بکشد: بیرون کشیدن به معنای آن است که هیچ شرکتی در بالای جریان، کالا یا خدماتی را تولید نکند مگر آنکه مشتری پایین جریان، آن را خواسته باشد. بهترین راه برای درک منطق بیرون کشیدن آن است که ابتدا به سراغ یک مشتری واقعی برویم که یک محصول واقعی میخواهد، سپس به عقب بازگردیم و همه گام هایی که باید برداشته شود تا محصول مورد نظر به دست مشتری برسد را مورد بررسی قرار دهیم. این سیستم در تقابل با بیرون راندن (Push) قرار میگیرد. اصل بیرون کشیدن قوانین و قواعد مربوط به برنامهریزی و کنترل موجودی مواد و محصولات (کامل و یا نیمهساخته)، همچنین نحوه تغذیه خطوط تولید و نحوه ارتباط کارخانه مادر با تامین کنندگان را دگرگون خواهد کرد. به کارگیری تکنیک تولید به موقع (JIT) راهگشای کار سازمان ها در امکان دادن به مشتری است تا بتواند این ارزش را از تولیدکننده بیرون بکشد.
اصل پنجم، تعقیب کمال: هنگامی که سازمان ها به تعیین درست ارزش، شناسایی کل جریان ارزش، ایجاد گام های ارزشآفرین برای ایجاد حرکت پیوسته محصولات معین دست مییازند و اجازه میدهند تا مشتری ارزش را از بنگاه اقتصادی بیرون بکشد، زمان پرداختن به اصل پنجم تفکر ناب، یعنی تعقیب کمال است. کمال عبارت است از بین بردن کامل مودا به گونهای که همه فعالیت هایی که طی جریان ارزش انجام میگیرند، ارزشآفرین باشند (ووماک، 2003).
بستر سازی و توسعه فرهنگ سازمانی با مفاهیم تفکر ناب: سازمان ها جهت تبدیل شدن به بنگاه اقتصادی ناب، باید بسترهای مناسب را جهت نهادینه شدن تفکر ناب در کلیه سطوح مهیا سازند: نهادینه شدن این تفکر ارتباط تنگاتنگی با نوع نگرش و ارزش های حاکم بر سازمان و کارکنان آن دارد. ناب اندیشیدن باید در سازمان به یک فرهنگ تبدیل شود.
اولین اقدام عملی جهت بسترسازی برای نهادینه شدن تفکر ناب در یک سازمان، آموزش این مفاهیم به کارکنان آن سازمان است و رسیدن به این باور که تغییر نتایج یعنی: ما باید رفتارمان را تغییر دهیم و برای تغییر رفتار باید تفکرمان را تغییر دهیم و چون همه چیز برخاسته از اندیشه آدمیان است نه تکنولوژی و دانش، و انسان در شیوه نوین تولید در مرکز سیستم جای میگیرد و به آن روح و معنا میبخشد (هاشم زاده، 1386).
نشریه پنجره ایرانیان ــ سال نهم ــ شماره 97 ــ آبان 94