مدیر گروه شهرسازی دانشگاه آزاد تبریز عنوان کرد:
به گزارش صما، به مناسبت این رویداد که در تاریخ ۳ و ۴ شهریور ۱۴۰۰ در تبریز برگزار میشود گفتگویی داشتیم با اکبر عبداللهزاده، مدیر گروه شهرسازی دانشگاه آزاد تبریز که حاصل آن پیش روی شماست:
آیا برای دستیابی به یک زیباییشناسی همگون در منظر شهری باید برای طراحان و معماران، چارچوب خاصی طراحی شود؟ آنچنانکه کمیتههای نما انجام میدهند؟ یا باید آنها را واگذاشت تا خلاقیتشان آزادانه بروز کند؟
باید بگویم که در این زمینه قطعا نیاز به چهارچوب و ضوابط وجود دارد. پدیدههای همگون در دل خود دارای قواعد و معیارهایی هستند که موجبات هماهنگی آنها را فراهم میکند. نمای شهری بهعنوان یک پدیده که درزمانی ظهور میکند و باگذشت زمان شکل میگیرد و کامل میشود جهت سیر تکامل خود نیازمند این اصول و قواعد است. تمام تاریخ معماری و شهرسازی پر است از ضابطههایی که به هماهنگی و یکپارچگی بافت شهری منجر شدهاند. اصول هماهنگکننده باید از دل فرهنگ و سنت یک زمینه شهری و با نگاه آیندهپژوهی به پدیده نما صورت گیرد؛ اما اینکه کمیتههای نما تا چه حد میتوانند به این امر کمک کنند نیازمند بررسی جایگاه قانونی و حقوقی این نهاد است.
بهصورت عمده، این ضوابط باید از طرحهای فرادست شهری استخراج شود و نیازمند آنچنان دقتی است که نتواند مورد تفسیر طراحان و سازندگان قرار گیرد. یکی از ضعفهای شدید در این خصوص، تدوین دستورالعملها با ماهیت ادبیات نوشتاری بهجای تصویری است. هر نهادی در هر جایگاهی نیازمند بهکارگیری ابعاد مختلف از ضوابط میباشند.
آیا خلاقیت به معنی یکسره متفاوت بودن آثار با متن و زمینه است و ضوابط، در برابر آن مانع ایجاد میکند؟
بهصورت علمی ثابت شده است که بین محدودیت و بروز خلاقیت رابطه وجود دارد. خلاقیت به معنی دستودلبازی در انجام کار نیست. خلاقیت به مفهوم حل مسئله باوجود محدودیتهاست. محدودیتهایی که ناشی از زمینه ایجاد مسئله هستند. چون بنای خلاقیت بر ترکیب نهاده شده است، بنابراین متناسب با محدودیتها، راهحلهای متنوعی میتواند بروز کند. باید دقت بسیار صورت گیرد در این خصوص که محدودیت بیشتر ممکن است راهحل خاصی را دیکته کند و این امر درنهایت به یکنواختی در بافت و نمای شهری منجر شود. بهواقع تصمیم سازان و طراحان باید نقاط لنگرگاهی هماهنگی را مدنظر قرار دهند و موارد فرعیتر را به دست طراحان واگذار کنند. بهصورت کلی عدم ضوابط به ایجاد هرجومرج کمک خواهد کرد.
با توجه به تعدد مصالح نوین که اغلب خاستگاه غربی دارند، آیا بازهم میشود به یک مشخصه ویژه ایرانی در نماهای شهری رسید؛ بهطوریکه شهرهای ما شبیه کپی سایر کلانشهرهای جهان نشود؟ آیا اصلا گرایش به چنین امری ضروری است؟
نمای شهری به مفهوم امروزی آن بیشتر یک پدیده غربی است. مصالح مورداستفاده هم غربی و شرقی ندارد. امر مهم، بوم آوردی و پایداری مصالح هست؛ بنابراین ازنظر من وجود این دو معیار میتواند توجیه کافی در استفاده از مصالح در نما باشد. درهرحال، عصر حاضر مصالح خاص خودش را نیاز دارد. بلاشک وجود فولاد و شیشه در عصر صفوی هیچ معمار و طراح شهری را از کاربردشان منع نمیکرد. ولی حتما کاربرد آنها طوری صورت میگرفت که زمینه فرهنگ ایرانی در این مصالح بروز میکرد. این یک خلاقیت هست که ما مصالح جدید را چگونه استفاده کنیم که به قواره فرهنگ ایرانی باشد.
رابطه نما با معماری ساختمان تا چه حدی است؟ آیا نما میتواند فارغ از سایر مؤلفههای معماری مستقلاً هویت خاص خود را داشته باشد؟ مثلا بشود آن را در طول زمان و در صورت فرسودگی بهکلی تغییر داد؟
نما بهمانند ویترین یک ساختمان عمل میکند و میتواند آیینهای از محتوای عملکردی و معنایی بنا باشد. اینکه امروزه نما بهصورت پوسته و چیزی متفاوت از پلان طراحی میشود نگاه تقلیلگرا به نما بهعنوان چیزی صرفاً برای دریافت نور است. قطعا نما چیز مستقلی از بنا نیست. تکنولوژی و رویکردهای مصرف گرایانه به طراحی موجب شده است تا امروزه نما بهمانند یک بیلبورد شهری به مصرف مقاصد خاص برسد. واگرنه هیچ موقع ترجیح زیباییشناسی عموم، این نماهای خاص نیست؛ اما پروژههای خاص با نماهای خاص بهعنوان نمک در بافت شهری گهگاه لازم است.