سنت «بهاریه» نوشتن در واپسین روزهای سال و برای آخرین شماره یک مطبوعه میان اهلقلم و در نشریات و جراید این دیار، رسمی دیرپاست اما این روزها حال و هوای دل آدمها بهگونهای است که دستودلمان به قلم نمیرود که به پیشواز سال نو چیزی بنویسیم. بهواقع سالی سخت بر همه ما گذشت؛ سالی که بیشک تا پایان عمر در یاد و خاطر همه ما ماندگار است اگرچه به بدی و بدیمنی!
سال بد، سال باد/ سال اشک، سال شک/ سال روزهای دراز و استقامتهای کم/ سال پَست، سال درد/ سال عزا...
و سال کرونا! سالی که اگرچه به تلخی اما بهسان برق و باد بر ما گذشت و این خود حکایت دیرپایی انسانی است که امیدش را در یاس مییابد، مهتابش را در شب تار و عشقش را در سال بد!
چراکه زندگی دام نیست/ عشق، دام نیست/ حتی / مرگ دام نیست...
و ما چونان ققنوس اساطیری از خاکستر شعلهای که بر جانمان افکندهاند، دوباره گُر میگیریم و از نو متولد میشویم.
پس به زندگی لبخند میزنیم و کوچههای دلمان را آبوجارو میکنیم به پیشواز سال نو. سالی که امید همچون درخت تناوری در خاکش ریشه دوانده و شکوفههای شادکامی و تندرستیاش به بار نشسته. شادمان و شاکر به پیشواز سال نو میرویم تا زندگی را دگربار سرودی سازیم با آهنگ گوشنواز نسیم در میان سبزهزار و صدای پای آب در کوهسار و با شاعر کوچهباغهای آرزو همصدا میشویم و میخوانیم:
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحال روزگار، خوش بهحال روزگار...
برای دیدن فایل کامل پی دی اف کلیک کنید
نشریه پنجره ایرانیان-سال چهاردهم-شماره 162-161/اسفند 99 و فروردین 1400