به گزارش ایسنا، امیر دودابینژاد، افزود: شاخص کلان مورد استفاده برای مقایسه بهرهوری انرژی شدت انرژی است که اﻳﺮان از ﻟﺤﺎظ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی ﺑﻪﻣﻨﻈﻮر ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﺎﻻﻫﺎ و ﺧﺪﻣﺎت وﺿﻌﻴﺖ ﻣﻄﻠﻮﺑﻲ ﻧﺪارد و ﺟﺰو ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺑﺎ ﺷﺪت اﻧﺮژی ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺎﻻ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد.
وی اظهار داشت: در ﺳﺎل 2011، در ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎن ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﺮای ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻳﻚ ﻣﻴﻠﻴﻮن دﻻر ارزش اﻓﺰوده ﺣﺪود 115 ﺗﻦ ﻣﻌﺎدل ﻧﻔﺖ ﺧﺎم اﻧﺮژی ﻣﺼﺮف ﺷﺪه اﺳﺖ، درﺣﺎلی که اﻳﻦ رﻗﻢ در اﻳﺮان ﺑﻴﺶ از 1.5 ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﻘﺪار ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ و اگر از روش نرخ اسمی ارز استفاده کنیم، شاخص شدت انرژی ما حدود چهار برابر متوسط جهانی خواهد بود.وی ادامه داد: بخش خانگی، تجاری و عمومی کشور 36 درصد، بخش حملونقل 26 و بخش صنعت 24 درصد از مصرف کل انرژی را بهخود اختصاص دادهاند.وی تاکید کرد: برآوردهای ما نشان میدهد که مصرف انرژی ساختمانهای ما دو تا سه برابر متوسط جهانی است.
وی افزود: متوسط قیمت فروش هر کیلوواتساعت برق در کشور کمتر از هزینه تمامشده تولید، بدون احتساب سوخت است و با احتساب بهای سوخت یارانهای، قیمت فروش حدود یک سوم هزینه تمامشده است؛ همچنین با احتساب ارزش سوخت براساس قیمت فوب خلیج فارس هزینه تمامشده به کمتر از یک چهاردهم هزینه تمامشده میرسد.وی تاکید کرد: نکته مهم دیگر این است که در این قیمتها هزینههای اجتماعی ناشی از انتشار آلایندهها لحاظ نشده و طبیعی است که این قیمت بسیار پایینتر از قیمت واقعی انگیزه لازم برای مصرف بهینه را فراهم نمیکند.
وی با مقایسه قیمتهای برق در طول سالهای گذشته، گفت: قیمت واقعی هر کیلوواتساعت برق در طول سالهای 74 تا 83 با افزایش متناسب تعرفه با نرخ تورم تقریبا ثابت مانده است اما در طول سالهای پس از آن تا مقطع هدفمندی یارانهها هر ساله کاهش یافته و در سال 90، به سطحی در حدود قیمت سالهای 74 تا 83 رسیده که طبیعی است که کاهش قیمت واقعی برق، مردم و بنگاهها را به مصرف بیشتر و غیربهینه هدایت میکند.
وی خاطرنشان کرد: بررسیها نشان میدهد باوجود اینکه قیمت عامل بسیار مهمی در ایجاد انگیزه برای صرفهجویی انرژی است اما بهتنهایی قادر به ایجاد تخصیص بهینه منابع نیست و قیمتگذاری کارا شرط لازم مصرف بهینه انرژی است که لازم است با برخی راهکارهای غیر قیمتی مانند قوانین و مقررات، توسعه فناوری و آموزش و آگاهسازی تکمیل شود.