آموزش و آگاه‌سازی؛ حلقه مفقوده بهینه سازی مصرف انرژی

اکبر صفری- فاطمه محشوریان

  • دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 19:31

آگاهی از پایان پذیر بودن منابع فسیلی و اطلاع از ریسک‌های محیطی بدین معناست که انرژی پیش از دهه هفتاد یعنی زمانی که بحران نفت جهان را تکان داد، موجب شد که پژوهش در باب انرژی به یک عنصر اساسی در طراحی برنامه های مربوط به انرژی تبدیل شود. این ماجرا سبب باز تعریف مسئله گردید. از آنجا که مسئله حل ناشدنی باقی ماند، باز تعریف آن مدام در حال دگردیسی است. صرفه جویی انرژی یا کارآمدی انرژی امروزه بدون تمسک به رفتار آدمی و آماده سازی انسان برای انطباق با شرایط جدید، عملاً  به فعالیتی نه چندان مفید تبدیل خواهد شد.

دلایل عدم موفقیت فعالیت‌های آگاهسازی در ایران

به هر صورت، کنکاش درعدم موفقیت برنامه‌های جامع آگاه سازی به ویژه در ایران سه عامل عمده را برجسته می‌سازد . این سه عامل عبارتند از:

  1. نبود دانش و اطلاعات:واقعیت آن است که بخش قریب به اتفاق مصرف کنندگا ن ازچند و چونی رفتار خود، اهمیت رفتار خود و تأثیر رفتار خود بر امور مربوط به انرژی و مصرف آن بی خبرند در ضمن نمی‌دانند برای کاهش یا استفاده بهینه از انرژی چه باید بکنند. این نقص اطلاعات به ویژه در مورد مصرف کنندگان خانگی و صنایع و بنگاه‌های کوچک برجسته تر می‌باشد.
  2. اولویت سرمایه :دولت که سرمایه گذار اصلی است یک دیدگاه بلند مدت دارد. در مقابل مصرف کننده اغلب خواهان بازگشت سریع و ریالی رفتار بلافصل خود می‌باشد.
  3. تحریف‌ها در بازار(هزینه مصرف انرژی): مقیاس‌های مالی با هزینه مصرف انرژی و هزینه صرفه جویی در انرژی رفتار یکسانی دارد، در صورتی که چنین رفتاری باید کاملاً متفاوت باشد.

با توجه به سه مانع عمده فوق برای عمل مناسب در چارچوب یک طرح جامع آگاه سازی، ضروری است بر آنها از طریق افزایش آگاهی، تدارک اطلاعات بهتر، ارائه مشوق‌های مالی در مواقع مناسب و نیز قانونگذاری هرجا که لازم باشد فائق آئیم. اما سؤال اساسی همیشه این است که چگونه؟ در ایران ابزارهای سیاست گذاری اغلب با هدف حذف یا حداقل کاهش موانع، عمدتاً از طریق وضع قوانین، یارانه، یا تبلیغ تهیه و تدوین می‌شوند، اما در بیشتر مواقع این ابزارها خیلی جذاب نیستند و در صورتی که در آغاز جذاب هم باشند. پس از چندی جذابیت خود را از دست داده و بنابراین چندان اثرگذار نخواهند بود. شاید دلیل این عدم جذابیت و نداشتن اثربخشی این باشد که مثلاً قانونگذاری در باب مصرف انرژی نه در راستای تغییر رفتار مصرف کننده، بلکه بیشتر به خاطر رفع فشارها و محدودیت‌های تولید کننده رخ می‌دهد. به علاوه بر نظر می‌رسد مردم ایران بیش از تمامی مردم جهان مدام درگیر قوانین مصوب جدید در همه زمینه‌های زندگی روزمره خود می‌باشند. در این حالت، مردم در میان انبوه محرک‌های انزجاری (به لحاظ ماهیت محدود کننده آنها) که شکل قانون، بخشنامه یا دستورالعمل صادر می‌شود، دچار نوعی سردرگمی، بی باوری و گاه درماندگی آموخته شده می‌شوند. اما از مشوق‌های مالی دیگر مشوق‌ها در جایی استفاده می‌شود که استفاده از ابزارها قانونی میسر نیست.

سطوح فردی(ارزش و نگرش)

در سطح فردی، یعنی جائیکه قرار است تلاش‌ها معطوف به تدارک اطلاعات و مشاوره به مصرف کننده نهایی باشد و با ارائه اطلاعات افراد را وادار به تصمیم‌های منطقی برای بهره گیری مؤثر از انرژی کند، اطلاعات به گونه‌ای ارائه می‌شود که در سطح داده به مصرف کننده نهایی می‌رسد . داده‌ها به ندرت موجب تغییر نگرش یا رفتار می‌شوند، چرا که اصولاً فاقد اثرگذاری و آگاهی بخشی می‌باشند واقعیت آن است که مصرف کنندة نهایی اغلب دارای ایده‌هایی در مورد هزینه‌های محیطی مصرف انرژی یا مزایای مالی مصرف انرژی نیستند. امروزه در ایران علاوه بر مشکل انتقال تکنولوژی مشکل اساسی دیگر عدم توجه به رفتار مصرف برای چیرگی بر موانع غیر تکنیکی است. به دیگر سخن، مشکلات و بحران‌ها فقط ناشی از دیدگاه اقتصادی فنی نیست، بلکه بخش مهمی از آن به دیدگاهی برمی‌گردد که به رفتار مصرف کننده بی توجه است.

انتقال تکنولوزی انرژی و مشکلات کمبود اطلاعات

انتقال تکنولوژی صرفه جویی در انرژی راه خود را از مسیری آغاز می‌کند که نقطه شروع آن پژوهش و توسعه است، که در گام دوم به ارائه و نمایش و در گام سوم به انتشار و اشاعه می‌انجامند اما در تبدیل آن به عمل صرفه جویی که نقطه پایانی است با موانع روانی اجتماعی که عمدتاً غیر فنی تلقی می‌شوند، روبروی می‌گرددد. مهم ترین دلیل ناکامی در صرفه جویی یا استفاده بهینه از انرژی در این موانع نهفته است . استفن ترادجیل این موانع را به شکل زنجیره‌ای متشکل از عوامل دانش، تکنولوژی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و روانی می‌داند که مانع ار کنش مطلوب می‌گردند . او راه حل اساسی را در توجه و تمرکز به فرد نمی‌داند و می‌نویسد، انگیزه برای حل یک مشکل ناشی از تعهد اخلاقی و علاقه شخصی فرد به افزایش منابع پایه و استمرار آنهاست . لذا، افزایش و نه تخریب اکوسیستم که خود، جزیی از آن محسوب می‌شویم انگیزه اساسی آدمی محسوب می‌شود. مدل فوق تحلیلی کنجکاوانه از تغییر و مقاومت در برابر تغییر است. هرچند موانع اغلب در عبارات کلی شرح داده می‌شوند- علایق متفاوت مالکان و مستأجران، مشوق‌های مالی و مانند آنها؛ اما راه موفقیت بیشتر در دستان تصمیم گیران و دیگر افراد خود مختار و مستقل قرار داد. به طور کلی، سطوح مصرف انرژی در محیط خانه یا کار، پیامد هزاران هزار تصمیم و داوری فردی توسط مالکان و دیگر تصمیم گیرندگان می‌باشد. همه این تصمیم گیرندگان، عوامل آزادی هستند که در صورت آگاه سازی مناسب می‌توانند، تصمیم‌های بهینه برای مصرف انرژی اتخاذ کنند در این زمینه نیکل هوارد می‌نویسد: تصمیم گیرندگان بسیاری وجود دارند، افراد بسیاری هستند که باید از سوی دولت، مقامات محلی، توسعه جویان، طراحان، تولید کنندگان وسایل و دیگر متخصصان تحت تأثیر قرار بگیرند. همه آنها در زمینه استفاده بهینه انرژی نقش دارند و کار ما تلاش برای تأثیر و نفوذ بر آنهاست. بنابراین مدل انتقال انرژی، یک منطق سازمانی یا یک اصلی اساسی دارد که بر آن اساس پژوهش‌ها و سیاست‌های مربوط به انرژی شکل می‌گیرند. این مدل یک نیروی واحد را نشان می‌دهد که پارا دایم‌های سیاست گذاری را به پارادایم‌های پژوهشی پیوند می‌زنند و هر دو را با یک دیدگاه کاملاً خاص در باب انتخاب، تغییر و روش فرد به عنوان تصمیم گیرندة نهایی تجهیز می‌کند. آن به مثابه یک بسته خود – پایا که دارای نیروی تقویت کننده باورهاست عمل می‌کند، هر عنصر این بسته فراگیر – انتقال پذیری فنی، نظریه فرد گرایانه تغییر رفتار، منطق متوالی پژوهش و توسعه و تمیز آشکار بین عوامل روانی اجتماعی و فنی – موجب تشکیل شبکه‌ای از باورهای قوی می‌شود که تعیین کننده تصمیم برای رفتار مصرف انرژی به شیوه‌ای خاص می‌گردد.

نقش متخصصان علوم رفتاری واجتماعی :

در چارچوب مدل فنی اقتصادی، با اینکه نقش متخصصان علوم رفتاری و اجتماعی به تدریج برجسته شده است، اما هنوز نقش آن محدود است به ارزیابی تکنیک‌های ترغیبی و انجام پیمایش‌ها در باب نگرش‌های مر دم جهت اطلاع رسانی، تبلیغات و دیگر ابتکارات، در حالیکه نقش اصلی آنها بیشتر تعریف و تبیین ابعاد رفتاری و انسانی مصرف بهینه انرژی است، چرا که فرض بر این است که کنش‌های صرفه جویی در انرژی پیامد کنش منطقی تصمیم گیرندگان انفرادی است، که این تصمیم‌های انفرادی یا در سطح خانواده (مصارف خانگی) رخ می‌دهد یا در سطح سازمانی . بنابراین در هر برنامه‌ای، علاوه بر توجه به بعد انسانی انفرادی مصرف کننده ضروری است به نقش سازمانها، نهادها و گروه‌های درگیر در طراحی و توسعه برنامه‌های انتقال انرژی نیز توجه شود، چرا که پژوهش‌ها در باب ابعاد انسانی تفاوت‌های ظریف در نگرش‌های افراد را به خوبی باز می‌نمایاند، اما روشن نمی‌کند که در کجا این نگرش‌ها پا می‌گیرند، توسعه می‌یابند و اینکه اصولاً قابل تغییر هستند یا نه. در نتیجه، پژوهش در باب ابعاد انسانی استفاده بهینه از انرژی قادر نیست ابع اد سازمانی مصرف بهینه انرژی، یا نقش مؤسسات و گروه‌های درگیر در طراحی، سرمایه گذاری و برنامه ریزی را در نظر بگیرد. به دیگر سخن، پژوهش در باب ابعاد انسانی، به خوبی تفاوت‌ها در نگرش‌های افراد را نشان می‌دهند، اما در این باب که از کجا این تفاوت‌ها نشأت می‌گیرند، رشد می‌کنند و یا اینکه چگونه قابل تغییرند، چیزی . نمی‌گویند مطالعاتی که به تجزیه و تحلیل عقاید و انگیزه‌های طراحان و مصرف کنندگان پرداخته‌اند اغلب از ریشه یابی اقدامات و تمایلات این دو غافل مانده‌اند. این دیدگاه رفتار در مورد تغییر فنی قادر به شناسایی پیچیدگی‌های مربوط به تصمیم گیری مربوط به انرژی نیست. به ویژه، در مدل فنی- اقتصادی توجهی به شناسایی روابط متقابل ابداع فنی و فرایند اجتماعی و نیز توجه به ساختار بندی عقاید و تداخل اولویت‌های رقبت نمی‌شود، و راهی برای شناسایی جدی که انتخاب‌های مصرفی-که در جریان عادی زندگی در خانواده و زندگی در مؤسسه تجسم می‌یابد، ارائه نمی‌کند امروزه اما، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که پالایش موفق آنچه در پارادایم فنی اقتصادی منعکس است یک ضرورت اجتناب ناپذیر می‌کند . امروزه برنامه‌های پژوهشی و اجرایی جدیدی باید ارائه شوند که به طور مؤثر یک نظریه انتخاب و تغییر را مدنظر قرار دهند، نظریه‌ای که به طور همزمان مدلی از سیاست گذاری برای انرژی را مدنظر قرار داده و بر تولید دانش انتقال پذیر و تحلیل موانع غیر فنی تأکید می‌کند . به دیگر سخن، در هر مدلی برای مصرف بهینه انرژی لازم است عامل روانی اجتماعی جایگاهی بسنده و مناسب داشته باشد . در این راستا، اولین حرکت آن است که علم را به عنوان یک پدیده اجتماعی، فرهنگی و روانی و نه چیزی که خارج از جامعه وجود دارد تلقی کنیم. اگر چنین کنیم سؤالاتی پیش می‌آید که زمینه ساز برنامه‌های پژوهشی و اجرایی خواهند بود :

  1. چه چیزی باعث می‌شود که تکنولوژی‌های خاص پدید آیند؟
  2. چرا آنها در زمانی که باید پدید می‌آیند؟
  3. چه نیروهایی موجب تولید آنها می‌شوند؟
  4. انتخاب یک تکنولوژی و بهره گیری از آن چگونه رخ می‌دهد؟

سیاست گذاری در باب مصرف بهینه و کارآمدی انرژی:

پژوهش‌های مربوط به مصرف بهینه انرژی باید شبکه‌های روانی، اجتماعی و فنی را به گونه‌ای مدنظر قرار دهد که معنای انرژی را تصریح ساخته و موجب چشم اندازی‌های درست از فرصت‌ها برای ترغیب صرفه جویی و استفاده بهینه شوند. چنین چشم اند ازه‌هایی طی زمان و در موقعیت‌های ویژه متغیر خواهند بود . به علاوه، فرصت‌ها برای مصرف بهینه و صرفه جویی تنها بر حسب منطق فنی یا اقتصادی مهیا نمی‌شوند . بلکه به طور فعال به واسطه طیفی از ملاحظات متعدد دیگر، شامل قراردادها و رسوم طراحی، اشکال تحلیل سرمای هگذاری، نظریه‌های بهره برداری از فضا، مفاهیم خانة معمولی و امثالهم شکل می‌گیرند. به دیگر سخن، طراحان، تکنولوژیست‌ها و محققان امور انرژی و نیز مصرف کنندگان با هم در ساخت بدیل‌ها و گزینه‌های دیگر درگیر هستند، امروزه پژوهش مصرف انرژی در دستور « ابعاد انسانی »‌های اساسی در باب کار قرار گرفته‌اند. این پژوهش‌ها عمدتاً نظر خود را معطوف به نگرش‌ها و باورهای مصرف کننده نهایی کرده‌اند و دریافته‌اند که یکی از مهم ترین عوامل در مصرف بهینه در کنار عوامل فنی، همانا انسانی است. این پژوهش‌ها که عمدتاً در حیطه روان شناسی اجتماعی انجام شده‌اند، به طور هم زمان، هم تصمیم گیرنده فردی و هم زمینه‌ای را که در آن انتخاب‌ها و گزینه‌ها تعریف شده و شکل می‌گیرند مورد بررسی و تحقیق قرار می‌دهند. تنها با توجه به عامل انسانی، نگرش‌ها، باورها و رفتارهای اوست که می‌توان به درک و فهم صرفه جویی انرژی در عمل و به گونه‌های مختلف نائل شد. در این راستا و با توجه به این مهم، داشتن اطلاعات پایه برای تدوین جامع طرح آگاه سازی استفاده بهینه از مصرف انرژی، یک اولویت اول محسوب می‌شود با توجه به داده‌ها و اطلاعات موجود، طرح‌های پژوهشی زیر برای دست یابی به اطلاعات مکمل ضروری می‌کند.

نتیجه گیری :

با توجه به آنچه آمد، ضرورت آگاه سازی رفتار بهینه مصرف ،( انرژی در چارچوب یک طرح جامع ) نیازمند اطلاعات پایه در باب شاخص‌ها و مسیرهایی است که اساس عملیاتی هرگونه طرح جامعی را در باب آگاه سازی و نیز تغییر نگرش رفتار مصرف کننده، تشکیل می‌دهد. به لحاظ نظری، در طرح‌های جامعی که هدف آن سرانجام تغییر رفتار فردی، گروهی سازمانی یا اجتماعی مصرف کننده نهایی است، پنج سؤال اساسی مطرح می‌شود که پاسخ بدانها اجرایی بودن یا نبودن طرح جامع را مشخص می‌کند. این سؤالات عبارتند از:

چگونه انجام دهیم ؟ چه وقت انجام دهیم ؟ کجا انجام دهیم؟ چرا انجام دهیم ؟ برای چه کسی انجام دهیم ؟

اطلاع از پاسخ‌های محتمل به پرسش‌های فوق، و اینکه چه پاسخی به این پرسش‌ها داده شود، پیش نیاز اساسی تدوین هرگونه طرح آگاه سازی است که هدف آن نه تنها آگاه سازی، بلکه تغییر رفتار مصرفی، ثبات رفتار به دست آمده و انتقال آن رفتارها از طریق موج اول تغییر یافتگان به موج‌های پیرامونی خویش می‌باشد. به عبارت دیگر برنامه‌های جامع آگاه سازی، با توجه به پرسش‌های فوق باید به گونه‌ای طراحی شوند که جمعیت هدف سرانجام خود به عنوان یک عامل فعال تغییر در جامعه عمل کند.

پیشنهادات :

به هر صورت، در پاسخ به پرسش‌های فوق، گام اول انجام پژوهش‌هایی است که برنامه ریزان و سیاست گذاران را قادر می‌سازد، علاوه بر تدوین طرح آگاه سازی تجهیز برنامه با ابزار طرح، پیشاپیش قدرت پیش بینی نتایج و نیز در مراحل اجرا توان ارزیابی نتایج را به دست آورند. به گمان نکارنده و یا توجه به مطالعات انجام گرفته در سطح ایران و برخی کشورهای عمده جهان، عناوین پژوهشی که در زیر پیشنهاد می‌شود، قادرند تا حدی به پرسش‌های فوق پاسخ دهند :

-1 پژوهش در مورد مشوق‌های پیش آیند و پی آیند در جامعه ایران:

در جامعه ایران اصول کلی تحلیل رفتاری کاربردی در ارجاع به تدوین طرح‌های جامع آگاه سازی از اهمیت نخست برخوردار است. روش‌های تغییر رفتار که با هدف صرفه جویی در مصرف انرژی مد نظر قرار می‌گیرند، به طور کلی به مداخلات پیش آیند و مداخلات پی آیند تقسیم می‌شوند. گفتنی است که پژوهش‌های تحلیل رفتار مصرف انرژی سابقه طولانی در جهان معاصر دارد،اما این پژوهش‌ها عمدتاً در مقیاس کوچک به مرحله اجرا درآمده‌اند ، درحالیکه در راستای طرح‌های جامع ما نیاز به پژوهش‌هایی داریم که در سطح کلان اجراپذیر بوده تا بتوانند آثار بلند مدت برجای بگذارند به هرصورت مشوق‌های پیش آیند و پی آیند در هرجامعه‌ای بر حسب شرایط زیستی فرهنگی و اجتماعی هرجامعه باید مورد شناسایی قرارگیرد، چرا که مشوق‌ها در همه حال و در همه جوامع قادر به ایفای نقش خود نمی‌باشند . به عبارت دیگر ،فاقد توان تأثیرگذاری برای تغییر رفتار می‌باشند.

-2 پژوهش در مورد رفتار مصرف انرژی بر حسب مناطق و جوامع:

در راستای تغییر هر رفتاری ، ابتدا باید مشخص گردد که آن رفتار چیست و چگونه و در چه شرایطی بروز می‌یابد. اصولاً در طرح‌های مربوط به رفتار مصرف انرژی ،داشتن خط پایه یا به عبارت فنی تر رفتار پایه که نیازمند تغییر است، مهم ترین گام محسوب می‌شود. به علاوه ، شناخت رفتار فعلی ، در سطح فردی ، گروهی ،سازمانی تحت تأثیر عوامل گوناگون متغیر خواهد بود،که شناسایی این عوامل تعیین کنن دة رفتار فعلی است. بنابراین ،تا آنجا که به شناخت رفتار فعلی مصرف انرژی مربوط می‌شود، ضروری است به موارد زیر در کار پژوهش پاسخ داده شد.

  1. رفتار مصرفی چگونه ابراز می‌شود؟
  2. نرخ بروز رفتار چگونه است؟
  3. شکل ظاهری رفتار چگونه است.؟
  4. بسامدی و شدت رفتار چگونه است؟
  5. نهفتگی یا عدم ابراز رفتار دارای چه بارزمانی است؟
  6. رفتارهای گذرای مصرف انرژی در چه مواقعی بروز می‌یابند و ماندگاری آنها چگونه است؟

-3 پژوهش نظری در باب روش‌ها، راهبردها، و تکنیک‌های تغییر رفتار مصرفی:

استوارت ازکمب روان شناس اجتماعی کاربردی چهار پاسخ محتمل به مسائل انرژی ،اشاره می‌کند که از آن میان ، یک عامل به تغییرات رفتاری و افراد و سازمانها و یک عامل به تغییرات فرهنگی مربوط می‌شود. قرارگرفتن این دو عامل ،درکنار دو عامل دیگر که صرفاً به امور تکنیکی و اقتصادی مربوط می‌شوند،حاکی از اهمیت نقش فزاینده روان شناسان اجتماعی د رکاهش مصرف انرژی و نیز صرفه جویی در آن می‌باشد. در این راستا،لاونیز به طرح تئوری استفاده معقول از انرژی می‌پردازد، و بسیاری دیگر از روان شناسان اجتماعی در این چارچوب پیشنهادهای دیگری ارائه کردند. اما سؤالی که هنوز به طور مشخص پاسخی برای آن وجود ندارد این است که روش‌ها،راهبردها و تکنیک‌های آگاه سازی و تغییر رفتار مصرفی که در مقیاس بزرگ کاربرد پذیر باشند، کدامند؟ در این پژوهش و در جهت پاسخ به سؤال فوق ، مرور به روش‌ها ، راهبردها و تکنیک‌های تغییر رفتار مصرفی در مقیاس بزرگ به گونه‌ای که در شرایط ایران کاربرد داشته باشند در دستور کار قرار خواهد گرفت.

-4 بررسی مقایسه‌ای مصرف انژری الکتریکی در کشورهای منتخب جهان و ایران

برای تدوین طرح جامع آگاه سازی و تغییر رفتار مصرف کننده ایرانی ابتدا باید معلوم شود که مصرف کننده ایرانی در مقایسه با همتایانشان در دیگر کشورها چه مصرفی دارد؟ از چه امکاناتی برخوردار است و چه محدودیت‌هایی را ازنظر جنبه مصرف انرژی تحمل می‌کند. به علاوه ، سهم مصرف بخش‌های مختلف مصرف انرژی بر حسب مصارف خانگی،صنعتی،تجاری ،کشاورزی برحسب جمعیت هم به لحاظ قدر مطلق و هم به لحاظ قدرنسبی باید مشخص ،چرا که تنها با اطلاع از این مهم است که می‌توان به داشتن یک برنامه جامع آگاه سازی امیدوار بود .

نشریه پنجره ایرانیان، سال پنجم ، شماره 53 ، اسفندماه 1390

 


ثبت نظر

ارسال