دکتر احمد پهلوانیان
کارشناس فقه و ارتباطات
و قائم مقام مرکز پژوهشهای اسلامی صدا سیما
شهرسازی اسلامی در سه بعد زیبایی شناختی، نمادپردازی و ارائه مفهوم و بعد کارکردی و نقشی که در جامعه میتواند داشته باشد قابل بررسی است.در بعد زیبایی شناختی مسائلی مانند رنگ، نور، نما و هماهنگی و هارمونی، تقارن، توازن و از این قبیل موارد بحث میشود. بحث نمادپردازی و ارائه مفهوم نیز از محتوا و عناصر بیانی تجسمی استفاده میشود که در عین حال که بخشی از معماری و شهری است که در آن زندگی میکنیم به طور ناخود آگاه مفاهیم مثبتی را به مخاطب القا میکند.گویی اینکه در معماری سنتی این نمادپردازی از طریق نمادها و تمثیلها و تمثالها وجود داشته است. به عنوان مثال اگر معماری مکانهای مقدس مانند مساجد را نگاه کنیم، فضاهایی وجود دارد که مفاهیمی مثل حرکت کثرت به وحدت، وحدت وجود، فقر همه هستی به واجب الوجود و اینها به صورت نمادین در عناصر بیانیای مثل گنبد، محراب، گلدسته و امثالهم به کار رفته است.بعد سوم کارکردهایی است که معماری و شهرسازی میتوانند داشته باشند. در معماری قدیم شهرسازی به نوعی بود که تمام عناصری که تشکیل دهنده ابعاد مختلف زندگی انسان مسلمان باشد در کنار یکدیگر به صورت هماهنگ و هارمونیک وجود داشت به عنوان مثال اگر در مجموعههای معماریای که در شهرهایی مثل اصفهان، یزد و کرمان وجود دارد نگاه کنیم ابتدا یک میدانی را میبینیم که محل حضور سیاسی اجتماعی و اندیشهها بوده، نامهها و اندیشههای سیاسی در آنجا بوده و میدان به عنوان یک رسانه سیاسی تلقی میشده است.
در کنار این میدان بازاری بوده برای تجارت و بدست آوردن مایحتاج زندگی، در کنار آن بازار یا در داخل آن مسجدی برای عبادت و ارتباط پیدا کردن با خدا بوده و در کنار آن حمامی برای طراوت جسم و سلامت و پاکیزگی تن بوده است. یعنی در معماری قدیم تمام نیازهای زندگی انسان مسلمان با تمام ابعادش اعم از فردی و جمعی وجود داشته است. در قلب این مجموعه مدارس علمیه به عنوان قطب فرهنگی و علمی شهری که میتوانسته دانشمندان و اندیشمندان آن شهر را پرورش دهد وجود داشته است. لذا اصول فرهنگی شهرسازی در سه بعد زیباشناختی، نمادپردازی و تمثیل برای ارائه مفهوم و بعد کارکردها و نقشهایی که این معماری میتواند داشته باشد قابل تحلیل است.
اما سوال این است که چه شاخصهای فرهنگی و مذهبی را باید در شهرسازی اسلامی رعایت کنیم؟ اگر مراد ویژگیهای ممتاز آن باشد این بر میگردد به ویژگیهای ممتازی که ریشه در فرهنگ ملی و بومی ما دارد. در معماری قدیم فضای اندرونی و بیرونی داشتیم. این یک شاخصه در معماری ما بود که در کشورهای دیگر مشاهده نمیشود. این به جهت مبانی فقهی و فکریای است که در بنیادهای فکری مسلمین برای جداکردن و مرز گذاشتن در روابط زن و مرد وجود داشت. در تمام این ابعاد شاخصهها باید از دل معارف اسلامی استخراج بشود. باید در بعد روابط فردی و اجتماعی و ارتباط با خدا و ارتباط با خود شاخصههایی از دل اسلام استخراج کنیم و به کار ببریم. به عنوان مثال اگر یک بخش ارتباط ما ارتباط با هستی است که طبیعت جزو آن است باید یکی از شاخصههای معماری اسلامی، توجه به سلامت محیط زیست باشد. یعنی آسیب رسانی کمتری به محیط زیست برسد. در بخش ارتباط با خدا هم نباید رابطه ما را با خدا دچار خلل و مشکل کند. از نوع پرداخت ساختمانها و نماها و خیابانها گرفته تا جاده و سامان دادن مکانهای مقدس باید طوری باشد که مساجد در جاهایی که مورد نیاز است لحاظ بشوند.
باید توجه داشت که شهر فقط یک محیط فیزیکی برای عبور و مرور و راندن اتومبیل نیست بلکه بخشی از زندگی و تبدیل به وجود ما میشود. انسان صرف نظر از اینکه هر دینی داشته باشد یا متدین باشد یا نباشد اگر در بافت معماری اسلامی قدیمی ایران مثل مجموعههای چهارباغ و مسجد امام اصفهان یا مجموعه امیر چخماق یا مسجد جامع یزد و حتی گنجعلی خان کرمان یا مکانهای مقدسی مثل حرم مطهر امام رضا(ع) هر انسانی که وارد این مکانها میشود احساس آرامش و نزدیکی به خداوند به او دست میدهد. این به دلیل معماری و شهرسازی آن مجموعه است. پس معماری و شهرسازی به گشاد و تنگ گرفتن خیابانها و کوچهها نیست بلکه بخشی از وجود آدمی است که میتواند ما را به خدا نزدیک کند یا روابط خانوادگی مارا استحکام بخشد و یا بالعکس.
بنابراین، اگر با این زاویه به شهرسازی نگاه کنیم معنای معماری و شهرسازی عوض میشود. معنای آن دیگر آماده کردن مکان و فضایی که بشود راحتتر در آن زندگی کرد نیست بلکه ارامش، ارتباط با خدا با خانواده و همه اینها در آن معنی پیدا میکند.اما چرا در شهرکسازیهای جدید اصول شهرسازی اسلامی کمتر رعایت میشود؟ به نظرم معماری جدید ما یک حالت شتر گاو پلنگ است. اساساً معلوم نیست ریشههایش در معماری اسلامی یا غربی و یا ایرانی است. ویژگیها و شاخصههایی دارد که دچار یک آنارشی و آشفتگی زیادی است. هیچ مبنایی در آن نیست و کاملاً این جریان به صورت اقتصادی مدیریت میشود. در دانشگاههای هنر و معماری ما صرفاً یکسری جمع و تفریق و محاسبه مقاومت و استقامت مصالح و بناها مد نظر است. اینکه وزن ساختمان سبک بشود در همین اندازههاست. در حالی که معماران قدیم ما به نوعی حکیم و اندیشمند هم بودند.
سوال من این است که کجا سه دری، کجا پنج دری نصب کنند پنجره به چه سمتی باشد زمستان نورگیرتر باشد و تابستان نور کمتری بتابد و نور شرق و غرب را توجه داشتند اینکه برای تابستان تالاری و برای زمستان شبستانی داشتند ولی در معماری مدرن هیچ توجهی به این نکتهها نمیشود. معماری جدید ما نیاز به بازسازی و احیا و به روز کردن معماری قدیممان داریم البته اخذ معماری غربی هم با رعایت نکات قدیم ایرادی ندارد.تاکید می کنم مهندسی شهری وجود ما و روابط ما را مهندسی میکند. شناختی که از خودمان داریم یعنی شناختمان از گذشته و اندیشه و از اعتقاداتمان، فرهنگمان همه اینها را شامل میشود. معماری یک رسانه است فقط محل زندگی نیست. در قدیم هم همینطور بوده است. مسجد وسیلهای است برای ترویج اندیشههای اسلامی و از طریق این رسانه میتواند پیام دهی وفرهنگسازی کرد. یکی از نقشهای رسانهها آموزش برای انتقال هویت به نسلهای آینده است. یعنی هویت ملی، دینی، علمی، تاریخی و جغرافیایی خودمان از طریق این رسانه(معماری) به نسل آینده آموزش دهیم.اگر این نکته و اینکه معماری رسانه است را در نظر بگیریم به این جمه بندی خواهیم رسید که معماری و شهرسازی میتواند هویت را به عنوان یک رسانه به مخاطبینش انتقال بدهد.
ماهنامه پنجره ایرانیان – شماره63-