زلزله کرمانشاه زنگ خطر را به صدا درآورد؛
به گزارش ایسنا، کسی هم جوابگو نیست. دولتمردان دیروز سکوت پیشه کردهاند و مسئولان امروز حرفی برای گفتن ندارند. مهندسان ناظر هم قطعا راهی برای فرار از مسئولیت پیدا میکنند. شاید هم از فردا کمان انتقاد را به سمت یکدیگر نشانه بروند؛ اما هیچکس بهتر از آن کودکی که بادکنکهای جشن تولدش از پشت دیوارهای فروریختهی مسکن مهر کرمانشاه نمایان شده، معنی ناامنی را نمیفهمد.
کوشش برای پاسخ ندادن به تلفن خبرنگاران در این روزها به مسابقهای بین مسئولان دیروز و امروز تبدیل شده تا شاید بتوانند در این ماراتن تقصیر را به گردن یکدیگر بیندازند. تلاش خبرنگار ایسنا برای ارتباط با سه تن از مسئولان مربوطه بینتیجه ماند تا فقط مدیرکل دفتر نوسازی و بهسازی بنیاد مسکن پاسخ ما را بدهد و بگوید که این واحدهای تخریبشده مسکن مهر در حیطه اختیارات دستگاه متبوعش نیست و اینکه پیریزی اینها در زمان دولت قبل انجام شده است. البته راست هم میگوید اما این اظهارات کمکی به دهها سوال بیجواب ذهن مردم نمیکند.
آنها که کلنگ مسکن مهر را در سال ١٣٨٦ به زمین زدند، میخواستند سالانه یکمیلیون واحد مسکونی بسازند که بعد از شش سال تنها ۶۹۰ هزار واحد را بدون آسفالت و پارک و مدرسه و مسجد و درمانگاه و ... تحویل دادند. البته برایش ۵۰ هزار میلیارد تومان پول بدون پشتوانه چاپ کردند که از دلایل تورم ۴۰.۴ درصدی بود. بعد کار به دست دولت یازدهم افتاد که هیچ اعتقادی به این طرح نداشت اما باید حداقل ۹۰ هزار میلیارد تومان دیگر خرج زیرساختهای آن میکرد.
انتقادات تا حدودی درست بود اما عمده بحثها بر سر اثرات تورمی این طرح بود و با عبارات «شلخته»، «مزخرف» و «اقتصاد برانداز» به این طرح تاختند. شاید به همین دلیل بود که هیچکس سراغی از ایمنی این واحدها نگرفت تا پس از کشته شدن حداقل ۴۳۰ و مجروح شدن ۷۱۵۰ تن بر اساس آخرین آمارها در زلزله غرب کشور زنگ خطر به صدا دربیاید و زنگ موبایل مسئولان روی حالت بیصدا برود.
میگویند ۱۲ هزار واحد مسکونی شهری و روستایی در جریان زلزله کرمانشاه تخریب ۱۰۰ درصدی شده که بیشترین خسارات در بخش روستایی بوده اما میزان خسارات به مسکن مهر بسیار بیش از سایر نقاط شهری بوده و این در حالی است که قرار بود این واحدهای نوساز ۱۰۰ سال برایمان عمر کنند. احتمالا در روزهای آینده بنیاد مسکن کار بازسازی را آغاز میکند و دوباره باید منابع کشور را صرف نوسازی کنیم چون حتما از اول یک نفر، یکجایی میخواسته از کار بزند تا سود بیشتری ببرد.
کارشناسان عنوان میکنند شانس آوردیم در اطراف قصر شیرین که کانون زلزله بوده و انرژی حداکثری آزاد شده، تراکم جمعیتی پایین بوده و این موضوع مهمترین دلیل پایین بودن تلفات جانی و خسارتهای این زلزله بوده است. حالا اگر یکی از سایتهای ۱۰ یا ۲۰ هزار واحدی مسکن مهر در آن نقطه احداث میشد الان باید خدایناکرده برای مرثیهای غمانگیزتر از بم گریه میکردیم.
شاید اگر راه خلافهای بعضی مهندسان بسته میشد یا از همدستی برخی بازرسان با پیمانکاران مسکن مهر پرده برداشته میشد کار به اینجا نمیرسید. سوال این است چرا پروانه مهندس ناظر چندشغلهای که هیچوقت پای پروژهها نیست ابطال نمیشود؟ چرا اجازه دادیم امضا فروشی به امری مرسوم تبدیل شود؟ به چه علت باید شرایطی ایجاد کنیم که با امضای مردگان دلالی ساختوساز صورت گیرد؟ چرا یکبار برای همیشه قانونی سفتوسخت برای ساختوساز وضع نمیشود تا هزاران میلیارد تومان ثروت کشور بهپای ساختمانهای بیکیفیت هدر نرود تا کسی نتواند از تودرتوی قوانین نصفه و نیمه حوزه ساختمان برای خود رانت ایجاد کند؛ تا کسی نتواند آییننامه ۲۸۰۰ را به سخره بگیرد تا هیچ مهندسی به خود اجازه ندهد با خون دهها تن از هموطنانمان معامله کند.
در این شرایط باید وزارت مسکن و شهرسازی بهعنوان کارفرما پیمانکار یا پیمانکاران مسکن مهر در سرپل ذهاب را احضار کند و آنها را بابت بیتوجهی به اصول اولیه ساختوساز و به بازی گرفتن جان هزاران انسان بیگناه که با هزار مشقت اقدام به خرید سرپناهی برای خانواده خودکردهاند بازخواست کند. حالا باید سازمان نظاممهندسی لااقل برای التیام افکار عمومی هم که شده اقدام به احضار مهندسان ناظر این ساختمانها کند و از آنها بابت بیتوجهی به وظایف اولیه خودشان که تامین امنیت سازههاست پاسخ بخواهد؛ شاید این اقدامات عاملی شود برای جلوگیری از تکرار این اتفاقات در آینده.
بهراستی اگر زمینلرزهای با این شدت در کلانشهرهای ایران و بهویژه تهران رخ دهد چه سرنوشتی در انتظارمان خواهد بود؟!