معرفی کتاب:
این کتاب شرحی از سفرهای بههمریخته و پیچیده نویسنده از خستگی به آسایش، از انزوا به ارتباط و از عجله و انجام چندین کار همزمان به وجودی مقدس و ایمن است. بخشی از وظایف بزرگسال بودن به عهده گرفتن مسئولیت رفاه برای جسم و روح خودتان است. بخشی از بالغ بودن هم یادگرفتن نحوه رفع نیازهای خودتان است. چون وقتی به این موضوع میرسید به جز چند استثنا هیچکس دیگری نمیتواند این کار را برای شما انجام دهد. میخواهم بگویم که من میدانستم نیاز دارم کمتر کار کنم؛ این کاملا درست بود و البته اولین قدم؛ اما مسئله سختتر از این حرفهاست. این احساس مانند نوعی مخدر است و من همیشه به دنبال آن هیجان اولیهام. اگر بهاندازه کافی به خودم فشار بیاورم، احساس کامل بودن میکنم، احساس غرور میکنم و خوشحال میشوم. بااینحال درنهایت احساس خستگی و رنجوری دارم.
شما میتوانید برای خود مُسکنی بسازید که راهی برای رهاییتان از هر چیزی باشد؛ مثلا ورزش کردن، زیادهروی در تماشای تلویزیون، کار کردن، خرید، کمکهای داوطلبانه و کمک به خیریه، رفتوروب، رژیم غذایی؛ هرکدام از این قبیل کارها میتوانند مدتی شما را از خودتان دور نگه دارند؛ این کاری است که مسکنها انجام میدهند. با گذشت زمان، کارهایی مانند خرید یا تماشای تلویزیون، کار کردن یا چیزهایی از این قبیل باعث میشوند تا کمتر با چیزهایی که اهمیت دارند ارتباط برقرار کنید؛ چیزهایی مثل قلب خودتان و کسانی که دوستشان دارید. این یکی دیگر از کارهایی است که داروهای مسکن انجام میدهند. آنها شما را منزوی میکنند.
برای دیدن فایل کامل پی دی اف کلیک کنید
نشریه پنجره ایرانیان-سال پانزدهم-شماره 170/آذر 1400